بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
باغ شود سبز وسرخ گل بدر آید
صبر وظفر هردو دوستان قدیمند
بر اثر صبرنوبت ظفر آید
ترک من چون جعد مشکین گرد کاکُل بشکند
لاله رادردل خون کند، بازار سنبل بشکند
در خرامان سرو گلبارش کند میل چمن
سرو رااز پا در اندازد، دل گل بشکند
تا هلال ابروی جانان زچشمم دور شد
اندر این ره سیلها باشد که صد پل بشکند
چون نسیم صبحگاهی پرده گل بردرد
خارغم اندر دل مجروح بلبل بشکند